معنی کنترل و وارسی
حل جدول
پایش، تفتیش، جستجو، بازدید، نظارت
وارسی
ممیزی
تفتیش، بازرسی
کنترل
بازدید، تفتیش، وارسی
لغت نامه دهخدا
کنترل. [ک ُ رُ / ک ُ ت ُ رُ] (فرانسوی، اِ) وارسی. بازبین. (فرهنگستان). وارسی. بازرسی. تفتیش: کنترل بلیطها. (فرهنگ فارسی معین).
وارسی
وارسی. [رَ] (حامص مرکب) بازرسی.سرکشی. تفتیش. به معنی سرکشی و بازدید است بر کارهای سپرده به خود یا بر کارهایی که خود به دیگری سپرده. (از فرهنگ ترکتازان). رسیدگی کردن به چیزی یا به کاری. ممیزی. رسیدگی و دقت و غوررسی. (ناظم الاطباء).
فرهنگ فارسی هوشیار
فرهنگ عمید
بازرسی، رسیدگی به کاری یا چیزی، ممیزی،
فرهنگ واژههای فارسی سره
مهار، وارسی، در شمار آوردن
مترادف و متضاد زبان فارسی
فرهنگ معین
(رَ) (اِمص.) بازرسی، به دقت رسیدگی کردن.
واژه پیشنهادی
وارسی
معادل ابجد
983